سفارش تبلیغ
صبا ویژن



بشنو،‏این دل نمی تپد،‏فریاد میکند ... - من از آن روز که در بند توام،آزادم






درباره نویسنده
بشنو،‏این دل نمی تپد،‏فریاد میکند ... - من از آن روز که در بند توام،آزادم
م.رهــــــــــــا
ای که در این کوی قدم میزنی،روی توجه به حرم می نهی/ پای ز اول به سر خویش نه،‏خویش رها کن قدمی پیش نه... و حرم یعنی همین جا. ایمانگاه هر فراری، که هر کس و هر چیزی در آن امان امن الهیست. اینجا، ‏گریزگاه تمام ناگزیران است. هیچ کس را جواز تعقیب نیست. «و من دخله کان امنا»... اینجا حریم یارست و شیاطین اجازه ی ورود ندارند، ‏که در تراکم نزول فرشتگان جایی برای آنها نیست. هر چه هست خداست و هر که هست خدایی است. تو نیز، ‏اینجا در امانی، ‏از شیطان نفس و عفریت هوی و هوس. امان از «خود» در پناه «خدا». و اینک تویی!‏تثلیث «سکوت،‏اندیشه و عشق»، ‏سکوت در تحیر این جستجوی بی پایان و این یافتن بی سرانجام،‏ سکوت، ‏در ناخودآگاهی از خویش و اضطراب این لحظه های ناب انتظار. انتظار وصال و رسیدن،‏ اتصال به بینهایت بودن...... ««و کاش می شد هرگز خارج نشد از این احرام، که سراسر زندگی حرم امن الهی است.»»
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
قرعه کشی
دل را مجال نیست که از ذوق دم زند
راهی دیار یار
دل ز ما گوشه گرفت،ابروی دلدار کجاست؟
مفلسانیم و هوای دل و دلبر داریم
باد بهار مژده دیدار یار داد


موسیقی وبلاگ


عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
بشنو،‏این دل نمی تپد،‏فریاد میکند ... - من از آن روز که در بند توام،آزادم

آمار بازدید
بازدید کل :85578
بازدید امروز : 56
 RSS 

   

 
و وقتی برای از تو نوشتن هزار و یک دلیل دارم و برای از تو ننوشتن یک دلیل ...
چتر سنگین سکوت بر قلمم سایه می افکند و من در تپشهای قلبم تو را می ستایم؛‏ من در تاپ تاپ دلم در جستجوی رد پای تو میگردم...
روزهاست که هوای این دل ابریست و گهگاهی نمی بر این چهره لیز می خورد و تا رسیدن به تو تنها شبنمی ازش می ماند بقای عمر آدمیزاد دیگری...
از شبنم عشق خاک آدم گل شد ...
و من چشم به راه سپیده...
امشب مثل دیشب بارها چشمانم در سرودن از تو ناتوان ماند و بغض سنگین دیشب دوباره ...
و باز هم شب...
و صد حیف که تنهایی امشب را از من دزدیده اند ... من برای رسیدن به صبح لحظه شماری می کنم و منتظر غزل های توام ...
رفتن ملیکا انگار بیشتر از اونی که فکر میکردم داره نمک به زخمم می پاشه ...انگار دور دور ه تلافیه!‏ من نمک به زخم همسفر، ‏ملیکا نمک به زخم من و ...

امشب،‏شب جمعه است! ‏عجیب خو گرفته ام با این شب ها ... هفته ی پیش از 2 به بعد حرم بودم ...

پ.ن. می دونم این نوشته ها خیلی بی مفهومه ... دل اگر رفت شبی،‏کاش دعایی بکنیم! 


نویسنده » م.رهــــــــــــا » ساعت 11:0 عصر روز پنج شنبه 86 مرداد 18